روز نخست

روز نخست چون دم رندی زدیم وعشق/ راهی بجز ولای تو نسپرده ایم ما

۴ مطلب با موضوع «چای شیرین» ثبت شده است

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۶
گروه فرهنگی روز نخست

حکایتی از حجت الاسلام هاشمی نژاد:
(قبل از انقلاب) پیرمردی داشتیم از تهران میامد مشهد،یک خانه خریده بود و ماه های رجب و شعبان و رمضان رو میامد مشهد.خیلی آدم خوب و با صفایی بود...
امر به معروف و نهی از منکر رو ترک نمی کرد.یک روز داشتیم می رفتیم حرم، زنی با شوهرش دوروبر حرم امام رضا(ع) قدم می زدند.زن خیلی بد حجاب بود.
من به ایشون گفتم که حاج آقا می خواهید بروید سراغ این بنده خدا؟ ایشون فرمودند بله.
این مرد صالح رفت جلو و گفت سلام علیکم، با قول لین، اون مرد هم برگشت و گفت سلام علیکم.
گفت پسرم اگر ببینی زنت آتش گرفته، داره تو آتیش می سوزه چکار می کنی؟
گفت حاج آقا آتیش رو خاموش می کنم.
این بزرگوار خیلی رقیق القلب بود، یک مرتبه اشک چشماش سرازیر شد روی محاسنش و گفت به این امام رضا، این زنت که دوستش داری داره تو آتیش جهنم می سوزه. این آتیش و خاموش کن.
آن مردی که من فکر نمی کردم دلش نرم بشه دیدم چشم هاش پر اشک شد، زن هم منقلب شد

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۹
گروه فرهنگی روز نخست

در یک عملیات ، رزمندگان اسلام به موانع سیم خاردار برخوردند . با توجه به ضیق وقتی که داشتند
برای عبور از آن نیاز به فردی بود که بر روی سیم خاردار بخوابد تا بقیه از روی آن رد شوند.

داوطلبین زیاد بودند ناچار شدند قرعه کشی کنند ، قرعه به نام رزمنده ای جوان افتاد ، همه اعتراض کردند به جز یک پیرمرد ، که می گفت :  چکارش دارید، قرعه به نامش در آمده است.
همه از پیرمرد بدشان آمد.
جوان رزمنده بی درنگ خود را بر روی سیم های خاردار انداخت و رزمندگان با اکراه از روی او رد شدند.
پیرمرد نیامد ، به او گفتند چرا رد نمی شوی ؟
گفت : باید جنازه پسرم را به عقب ببرم ! من به مادرش قول داده ام...!

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۷
گروه فرهنگی روز نخست

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۲
گروه فرهنگی روز نخست